محل تبلیغات شما

زندگی به بیشتر مردم می آموزد که دنیا مکان خوش گذرانی نیست. لذت قادر نیست زندگی را معنا کند. لذت، ناشی از حالت خاص سلولهای مغزی است. اگر لذت منبع معنای زندگی بود،زندگی چیزی برای ارائه نداشت.

در واقع آنچه باعث می شود گروه کثیری از مردم تمام عمر خود را در ولع لذت،ثروت،قدرت و شهرت به سر ببرند و مسابقه ای جنون آمیز در این زمینه ها با یکدیگر داشته باشند، محرومیت آنها از این محرکهای لذت بخش است.

همچون کودکی که در حسرت شهر اسباب بازیها است و در رویای خود تصور می کند که اگر او را به این شهر ببرند تا پایان عمر در آنجا بازی می کند، اما
وقتی آرزوی او برآورده  شود و به این شهر برود، اگر هیچ محدودیتی نداشته باشد و بارها هر بازی را تکرار کند، آن گاه همان بازیهای رویایی حوصله اش رو سرخواهند برد و خواهد پرسید:چیز دیگری نیست؟ من حوصله ام سررفته!

اگر همه محدودیت ها برداشته شود و آدمی به همه امکانات برای لذت بردن دسترسی داشته باشد،حتی اگر بیماری و پیری و مرگ هم او را تهدید نکند،پس از مدتی خواهد گفت: "خوب که چی؟! همه ش همین؟!" 

بنابراین می بینیم که در عمق همه لذت های بشر،نوعی رنج چهره می نمایاند. اگر همه لذت ها هم بدون محدودیت فراهم باشند،انسان در جستجوی معنای زندگی است و "بی معنایی" گاه چنان دردناک می شود که انسانی با همه امکانات لذت بردن،تصمیم به خودکشی می گیرد تا از این رنج خود را رها سازد!

محدودیت از لذت های زندگی به چه معناست چرا محدود می کنند؟

ﭘﺴﺮ "ﮔﺎﻧﺪﯼ" در خاطرات خود ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:

اشتباهات والدین که باعث لوس شدن و پرخاشگری کودکان می شود:

زندگی ,محدودیت ,شهر ,ها ,گاه ,هم ,به این ,این شهر ,که در ,لذت های ,اگر همه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ثبت ازدواج بین المللی در گرجستان